یک ونیم سالگی (با 15روز تاخیر)...
بالاخره واکسنی که ازش وحشت داشتم موقعش فرارسید و تو 18 ماهه شدی.... از تو سابقه ی تب شدید نداشتم واسه همین نگران این موضوع نبودم روز دوشنبه 9/11 رفتیم واکسنتو زدیم و اون روز عصر که تب کردی ولی خب با قطره خوب شدی، اما پات خیلی درد میکرد چون عصرش هم خیلی بی قرار بودی رفتیم خونه مامان بزرگ و اونجا یه خورده سرگرم بازی با بچه ها بودی ولی آخرشب دوباره تب کردی و همش هم میگفتی پا....پا..... ودستتو میذاشتی روی پات. بابایی چندوقتیه درگیر بنائیه.... خونه ی جدیدی که گرفتیم نیاز به یه سری تغییرات داشت که الان حدود یک ماهی هست که داره تمام سعیشو میکنه که زودتر تموم بشه و موقع تولد نی نی جدید(هنوز اسمش قطعی نشده،خیلی شاهکاریم ما،نه!؟) دیگه کارای اساسی ...
نویسنده :
مامان مریم
13:43