عکس
تو ماشین داشتیم میرفتیم مشهد: مشهد؛ خونه ی خاله مینا: کیانا در عروسی: ملینا در عروسی:(یکی ازمحاسن بچه ی دوم اینه که ملینا اصلا تو اون چندساعت سراغ منم نگرفت ولی خب در عوض کیانا جون حسابی از خجالتمون دراومد و اونجا هیچکس رو غیر از من نمشناخت) یه جشن تولد هم واسه دخترای گلم گرفتیم؛ و اما تاریخ برای ما دوباره تکرار میشود: فدای دخترای کتابخونم بشم: دخترم دیگه عروسی شده؛ ظرف میشوره... جارو میکنه... غذامیپزه... ولی از همش نشده عکس بگیرم فقط این سند تصویری رو دارم: دختر نمازخونم: و اما خواهرای مهربون: نهایت پاکیزگی!!! ا...