ملینا ملینا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
کیاناکیانا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات یک +1 عشق شیرین

مادر و دختر

1390/3/31 18:30
نویسنده : مامان مریم
570 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ماه پیشونی مامانniniweblog.com

 

وبلاگتو قرض میگیرم تا نکاتی واسه خودم یادداشت کنم از یه کتاب..... شاید بعدن وقت نشد دوباره بخونمش، یا شایدم شد اسباب بازی تو و نیست و نابودش کردی  niniweblog.com

 

^از همین حالا شروع کن.مادری باش که همیشه میخواستی. منتظر نشو او هجده ساله شود.

^برای صمیمانه ترین، هیجان انگیزترین و دوست داشتنی ترین ارتباطی که تاکنون داشته ای، آماده باش.

^به یاد داشته باش تعویض موفقیت آمیز کهنه ی دختر کوچولو یعنی:

1- هیچ چیز به صورتت نمی پاشد.

2- لباسهایت تمیز می ماند.

3- حس بویایی ات هنوز کار می کند.

^ آماده باش. احساسات هیجانی دخترهای کوچولو، حتی مادرشان را متعجب میکند.

^ بدان به عنوان مادر کارت این است که علت گریه اش را بدانی. ببین مشکلی وجود دارد یا تنها خواهان توجه توست. مردان هرگز این موضوع را درک نمی کنند.

^ گاهی به او اجازه بده خودش مسواک بزند و موهای پدرش را همان مدلی که دوست دارد شانه کند.

^ به یاد داشته باش سنت هایی که هم اکنون برای او پایه ریزی می کنی، به دخترش نیز به ارث خواهد رسید.

^ بعدازظهرها برای او جشنی کوچک بگیر. همه ی عروسک هایش را دعوت کن. شیرینی هایی را که به تو تعارف میکند بخور. چیزهایی راکه برای آن موقعیت مناسب است بخر.

کارهای هنری اش را همان طور که کارهای هنری خودت را در معرض دید قرار میدهی ، در معرض دید همه بگذار.

^ یادداشت های کوچکی در ظرف ناهارش برایش بگذار و در آن به او بگو دوستش داری. اگر سواد خواندن ندارد، عکس بکش.

^ اگر پرستار دارد مراقب باش چه لباس هایی می پوشد. دختران بزرگتر برایش الگو هستند.

^ اجازه بده صورتش را با لوازم آرایشت آرایش کند، گوشواره هایت را به گوش کند و با کفش های پاشنه بلندت راه برود. اما به او یادآوری کن که نباید بیرون از خانه آرایش کند تا زمانی که به او اجازه ی این کار را بدهی.

^با یکدیگر شعرهایی بنویسید و آن ها را نگهدارید. در آینده از بازخوانی آن ها لذت زیادی خواهید برد.

^برای او باغچه ای کوچک درست کن.جایی که بتواند در آن انواع گل، صیفی جات ، سبزی یا گوجه فرنگی بکارد. بزرگترین شوق و لذتش زمانی است که آنچه را خودش کاشته ، می خورد.

^ در تعریف و تمجید از او زیاده روی نکن، تنها در شرایط لازم او را تشویق کن. در غیر اینصورت تشویق و تمجید معنایش را برای او از دست می دهد.

^ اجازه بده با کامپیوترت بازی کند، به این ترتیب هرگز دزدکی به سراغ آن نخواهد رفت.

^ به یاد داشته باش این که چه قدر با تو صحبت می کند، به چگونگی واکنشت بستگی دارد. اگردر مورد هر مساله کوچکی عصبانی میشوی او از صحبت کردن با تو دست می کشد.

تا برنامه ی بعدی خدا نگهدار............niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

تمنا
31 خرداد 90 22:33
مریم جون خوشحالم که باهات آشنا شدم.....قربون دل پاکت.......ایشالا دخملت به خوشی و سلامتی دنیا بیاد

اگر مایلی تبادل لینک بکنیم.....تا دوستی مون ادامه پیدا کنه.....پس خبرشو بده


منم خوشحالم تمنا جون
ممنون..... آره حتما موافقم. با افتخار لینک شدید

مامان تربچه
1 تیر 90 10:34
چه مطالب جالب و آموزنده ای

لطف داری عزیزم

فهیمه
1 تیر 90 11:42
سلام مریم جون:
نکات مفیدی رو یادداشت کردی...
با اجازت منم ازشون استفاده می کنم...
راستی خیلی محتاج دعام...

سلام جوووووووونم
ممنون..... اجازه نمیخواد عزیزم.
حتمن واست دعا میکنم(البته واسه نی نی بهشتیت)

میترا
1 تیر 90 13:04
سلام مریم جون

خیلی زود معنای گریه ، لبخندها و تموم حرکات دخترت رو می فهمی چون تو داری باهاش زندگی می کنی ، نفس می کشی و حسش می کنییییییییی

از وقتی که براش میذاری لذت می بری و هر دوتون به آرامش می رسید
از مطالبت استفاده کردم ........ بچه ها خیلی دوستا داشتنین امیدوارم بتونیم آموخته ها رو در عمل پیاده کنیم و این کوچولوهای نازنین از با ما بودن لذت ببرن

اون نوشته که میگه همون مادری باش که همیشه میخواستی خیلی جالب بود........باید شروع کنیم ..........فردا دیره

سلام عزیزم.مرصیییییییییی
اگه بدونی چقدر دلم غش میره که دخترم زودتربیاد وبغلش کنم......
کتاب مادروپسر هم فکرکنم نکات جالبی واسه تو داشته باشه.اگروقت کرده باشی بخونیش!!!
توکه مامان محشری هستی. امیدوارم منم بتونم واسه ترنم جونم خوب باشم............

haleh & termeh
2 تیر 90 11:29

خوب مطلبیه

ممنوووووووووووون

مامان تربچه
2 تیر 90 13:04
سلام عزیزم
ممنون که به یادم بودی
راستش جواب دکتر اونقدر ناراحت کننده بود که اصلا دوست ندارم حرفی ازش توی وبلاگم بیاد
گفت تنها راه، میکرواینجکشن هست
اگه لایق باشم براتون دعا میکنم

سلام
این چه حرفیه خواهرجون،وظیفه مونه.......
چینجکشن!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایشالا که سفر پربرکتی داشته باشی و یه نی نی ازخانوم(س) هدیه بگیری.

narjes
2 تیر 90 15:13
سلام
ممنون كه لينكم كردين
فقط من با چه اسمي لينكتون كنم؟

خواهش.........
خاطرات یک عشق شیرین......یا..... ترنم باران

سارا
2 تیر 90 15:38
سلاام عزیزم وبلاگ جالبی داری امیدوارم که زودتر دختر نازت به دنیا بیاد این پستت واقعا قشنگ بود پیش منم بیای خوشحالم می کنی عزیزم

سلام سارا جون
ممنونم ازت. حتمن میام عزیزم.
مرصی که وبلاگ دخترم اومدی، خالهههههههههههه

بانو
4 تیر 90 13:22
سلام عزیزم خوبی ؟

نی نی نازت خوبه ؟

من یکی از عزیزانم رو از دست دادم

خیلی غصه خوردم

من میگم بیا هرکی هر کامنتی میذاره تو وبش جواب بدم تا زودتر بخونه گلم اگه فکر میکنی اون طوری بهتره باشه تو همون جا جواب میدم گلم

میدونی چیه زندگی زیباست ولی وقتی فکر میکنی که به عزیزانت وابسته میشی و یه روزی میرن خیلی سخت میشه و دیگه انگار قشنگی نداره

مواظبه خودت و کوچولوت باش بوس

سلام بانوی عزیز
خیلی خیلی متاسفم......
آره سخته ولی تو بیشترازهمه باید بفکر دخترت باشی.....
قصه روزگارهمینه عزیزم....... شاد باش ناز بانو

sonia
5 تیر 90 19:36
salam maryam joon...mamnoon ke be webam sar zadi omidvaram hamishe khosh bahi.....khoshhal misham bishtar behem sar bezani....eltemase 2a

سلام سونیا جون
امیدوارم هرچه زودتر به خواستت برسی عزیزم.....
منم خوشحال شدم خانومی

سارا
9 تیر 90 13:57
صدای بال و پر جبرئیل می آید
شب است و ماه به آغوش ایل می آید



لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد
که ساقی از طرف سلسبیل می آید



لباس خاطره را از حریر عشق بدوز
حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید



نگاه آمنه از این به بعد می خندد
چرا که معجزه ای بی بدیل می آید



میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد


عزیزم من آپ هستم خوشحال می شم تشریف بیاری بووووووس
راستی عزیزم نمی خوای مارو لینک کنی؟بهوبمونبیای برامون نظر بزاری خیلی خوشحال می شیم

ممنون سارای عزیز
اگه یکم دقت میکردی میدیدی که لینکت کردم و به وبتم سر میزنم مامان آینده........