ملینا ملینا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
کیاناکیانا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات یک +1 عشق شیرین

آخرین روزهای سال

1390/12/22 21:18
نویسنده : مامان مریم
744 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ملینا بانو.....

این روزای آخرسال همه در تکاپوی خرید عید و خونه تکونی و کارهای خاصی هستن که به خونه زندگیشون سروسامون بدن و نو نوار کنن، حالا ما..... کله سحر از خواب پا میشیم دُممون رو میذاریم رو کولمون و از خونه میریم بیرون و ساعتای 7،8 شب به خونه میرسیم و این مدت هم کجاییم!! یکسره سرکار تشریف داریم و از همه ی این جنب و جوش ها به دور.....

آخ اگه من گذاشتم دخترم کارمند بشه، حالا من دیگه یه مدت میشه رفتم و تا حالا بهم سخت نمیگذشته اما حالا میفهمم چقدر زندگی کارمندی سخت و بدجوره. و دیگه نمیتونمم از کارم کنار بکشم.

حالا یه خبر خوشحال کننده هم بگم که امروز جیگرطلای من اولین دندونش درحال نیش زدنه و لثه ی نازنینش از صبح ورم داشت و قرمزبود و دو تا نقطه ی سفید روش پدیدار شده که هنوز تیز نیست ولی تو این چند روز جوونه میزنه....هورا(یعنی در 7 ماه و 17 روزگی)

یه پیشرفت دیگه هم که با کمک دست و پاهات داری به سمت جلو خودتو میکشی البته چند روزی میشه چون تو قبلا خودتو با پهلو به پهلو چرخیدن به سمت هدفت میرسوندی(لقب زبل خان رو هم چندصباحی از آن خودت کردی) اما حالا خودتو میکشی جلو قربونت برم....

تو مهد یه دوستی داری که هم سن خودته: آیلین ایل بیگی، اون مثل عروسکا کوچیک و البته نازه و به خاطر جثه ی کوچیکش خیلی زودتر از تو شروع به چهاردست و پا کرده ولی مثل تو نمیتونه خودشو روی پاهاش نگه داره و با کمک ما که دستاتو میگیریم و دور خونه رات میبریم اون اینجوری نیست.

یه معذرت خواهی بهت بدهکارم دخترمناراحت   هنوز مامان و بابای تنبلت وقت نکردن ببرنت سونو... آخه یه مقدارش بخاطر سردی هواست که نمیدونم انگار خیال گرم شدن نداره... و یه مقدارشم بخاطر گرفتاری های این چندوقت ....

آسایش تو رو هم مختل کردیم صبح که توی مهد نمیتونی بخوابی و عصرهم که فقط اگه چیکار بشه یک ساعت بخوابی ولی خب در عوض این چندروز ساعت 8 الی 9 شب میخوابی تا صبح و من هم بیخیال کارهای خونه میگیرم میخوابم.

امیدوارم این دوهفته ی عید که تعطیل هستم بتونم کارهای عقب موندمو از جمله سونوی ملیناجونی رو انجام بدم، هم اینکه انرژی از دست رفتمو بازیابی کنم، میخوام ببرمت آتلیه ازت عسک خوکشل بگیرن.... اووووووو دیگه اینکه ببرمت حسابی بیرون و از هوای تازه ی بهاری استفاده کنی (دیگه به نهایت پوسیدگی داریم میرسیم والا)

خریدهای عیدمو فقط تو دوروز انجام دادم دوتا پنج شنبه ی گذشته، یه بار با مامان یکتا جونم رفتیم واسه شما دو تا فسقل خرید کردیم و یه بار هم با وحیده جون رفتیم خریدهای خودم.... بابایی که دیگه تعطیلخنده

 ولی تا یادم نرفته بگمممممممممممم؛ همه ی این مشکلات و سختی ها فقط با یه خنده ی شیرین تو با اون حرف زدن ها و آواز خوندن های نامفهوم تو واسمون از عسل هم شیرین تر میشه

تو تموم دنیای منی ملینایییییییییییییییییییی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

منا مامان الینا
23 اسفند 90 2:33
سلام مریم جون اوضاع من که از تو بدتره نه خرید عید کردم نه خونه تکونی نه حوصله شلوغی بازار هر روز امروز و فردا میکنم آخرشم میدونم خریدام میمونه واسه اونور سال!
مریمی حتما ملینا رو ببر سونو انشالا که چیزی نباشه و خبرای خوبی بهمون بدی

آره عزیزم درکت میکنم الیناهنوز کوچیکه و نمیشه زیاد تنهاش بذاری... فعلن بیخیالش
به خودم قول دادم دراولین فرصت ببرمش!
ممنون عزیزم
ميترا
23 اسفند 90 8:59
ملينا جون خوشگل خاله داري دندون درميارييييييييييي عزيز دلم .الهي فدات بشم من ايشالله دندونات راحت درميان و دوتا مرواريد سفيد خوشگل توي دهنت پيدا ميشه

مريم جون خريد عيد رو كه نگو كه ما هم وضعيت بهتري نداريم ......... در عرض دو ساعت هر چي لازم داشتيم خريديدم و رفت پي كارش

حالا جالبه كه باباي مهراد ميگه من اين همه وقت براتون ميذارم بازم ناشكري مي كنيد
شكلك موكندن نداشتي .ميخواستم اونو بذارم

فرصت براي خريد زياده عزيزم فكر اين چيزا نباش
راستيييييييييي خوبشحالتت كه دو هفته تعطيلييييي
ما كه زود زود بايد برگرديم سركار
زندگي كارمندي رو هم باهات موافقم خيلي ن. ك. ب.ت.ه

اما به قول تو حالا كه ديگه داره نتيجه ميده نميشه هم ولش كرد



مرسی خاله. انشالله...
غصه ی خریدندارم چون بااین قیمت های ماشالا پایین که مغازه دارا میگن! نصف خریدامو بیخیال شدم.
آره دیگه دلتون بسوزه ما13 روز تعطیلیم....
حالا بازمثل جریان پنج شنبه هانشه که هی همه گفتن خوش به حالتون،این دیوان محاسباتیا گیردادن و ساعت کاریمون زیادشد.ازسال بعد عیدروهم خواهندگفت باید برین سرکار
سال خوبی درپیش داشته باشین گلهای نازنینم
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
23 اسفند 90 18:45
دندونت مبارک باشه. امیدوارم همه رو راحت دربیاری و اذیت نشی دختر گلم.


ممنون، امیدوارم...
مامان یکتا
23 اسفند 90 19:39
سلام به ملیناجونم و مامانیش. دندونات مبارکه عزیزم.
راستش من بعضی وقتا میگم پیگیر کار باشم شاید نتیجه داد ولی وقتی حرفا و سختی شماها رو میبینم باخودم میگم همین چند صفحه ترجمه بگیرم بسمه.
ولی خب ناراحت نباش الان سختته ملیناجون بزرگتر بشه راحت تر میشه دیگه.


سلام به روی ماهت عزیزم.
مرسی خاله.
به قول تو الان سخته ولی بعدن شایدراحت تر بشم. و توهم الان که یکتا بزرگتر شده شرایطتت خیلی راحت تره تا ماکه همه ی این دوران رو با کارمندی سپری کردیم. الان دیگه میتونی با خیال راحت بذاریش مهد.
ولی درکل زندگی خونه داری خیلی صفاش بیشتره
ميترا
24 اسفند 90 8:00
ساعت كاريتون مگه زياده مريم جون

يه قانوني تصويب شده براي كارمندايي كه فرزند زير پنج سال دارن كه پنج شنبه ها رو تعطيل باشن و عوضش يا در هفته ساعت كاري رو پر كنن و يا دور كاري كنن

شايد ما هم سال اينده تعطيل باشيم پنج شنبه ها رو


اوایل که زیادکردن روزی یک ساعت بیشتر میرفتیم اما حالا نیم ساعت اضافه ترمیریم.
به حال ماکه فرقی نمیکنه خواهر، پنج شنبه ها تعطیلیم!
امیدوارم واسه شما عملی بشه
sara
24 اسفند 90 14:37
سلام خوبید؟این روزا روزای آخر سال 90 و ما تصمیم گرفتیم که ازتون یه یادگاری داشته باشیم تو آخرین پست وبلاگمون قسمت نظرات برامون یه جمله به یادگار بزارید...امیدواریم که سال خوبی براتون باشه عزیزم همراه با سلامتی
البته واسه عرض ادب سال نو خدمت میرسیما


سلام ممنون ساراجون.
حتمن میام و نظرمیذارم.
مامان گیسو
24 اسفند 90 17:05
سلام عزیزم خوبی ؟
الهی بمیرم برای ملینا جونم که باید صبح بره مهد تا غروب
دلم کباب شد برات عزیزم با این لحن نوشته ات
به خدا منم که خونه هستم و کارمو تعطیل کردم نه خرید رفتم نه به کاری می رسم
امیدوارم این 14 روز کمکت کنه یه کم استراحت کنی دوستم


سلام دوست عزیزم
ملیناصبح تاظهر مهده بعدش باز باید بره خونه ی مادرجونش.اما درهر صورت طفل معصوم آسایش نداره!
وقتی سرکار باشی وقت نمیکنی حتی با بچت یه دوساعت بازی کنی.
ممنون خانومی ،انشالا
خاه مینا
24 اسفند 90 17:32
الهی نازی خوشگلکم دندون در آورده انشاله که آسون در بیاره فداش بشم بوس


ممنون خاله ی عزیز. آره این دوتاکه آسون بود شکرخدا
مامان تربچه
26 اسفند 90 17:43
سلام عزیزم
خوبی؟
خسته نباشی
گفتم قبل از عید یک سری بهت بزنم
ایشالا سال خوبی داشته باشی و پر از شادی و خنده های ملینا جون


سلام ممنون دوستم
سلامت باشی. انشالله که سال جدید واسه شماهم پراز شادی و برکت باشه و به هرچی ازخدا میخواید برسید
مامان نیایش
28 اسفند 90 22:25
سلام عزیزم خسته ی کار ها نباشی ان شا الله که سالم باش یهمیشه و لباتون خندون هم خودت هم ملینای گلت الهی سالم باشه و الهی که سال خوبی پیش رو داشته باشید و شاد باشید