ملینا ملینا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره
کیاناکیانا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

خاطرات یک +1 عشق شیرین

این هفته ها.............

1390/4/25 13:19
نویسنده : مامان مریم
707 بازدید
اشتراک گذاری

شعبان هم به نیمه رسید...........

چند وقته که عجیب یاد نیمه شعبان دوسال پیش میفتم و خاطرات اون روز هارو مرور میکنم.خدمات وبلاگ نویسان جوان               www.bahar22.com

دوسال پیش به سال قمری که نگاه کنیم من و بابایی تو یه همچین شب مبارکی باهمدیگه دست دوستی و یکی شدن دادیم...........Smiley

اون موقع همیشه بابایی سربه سرم میذاشت که سال دیگه یه بچه رو پاهات خواهد بود و باهاش بازی میکنی.......... حرفش تقریبا به واقعیت پیوست البته با یه سال تاخیر ( ولی خب خداییش یه سال که چیزی نیست، هشت ماهشو عقد بودیم هشت ماه از زندگی مشترکمون گذشت که پریدی تو دلم و الانم هشت ماه میگذره که........... چه هشتی ردیف کردماااااااااااااااااا)

خب دیگه حالا همه چی آمادست که شما فرشته ی نازنین تشریفتون رو بیارین رو پاهای مامانی.........niniweblog.com

آخ که چه روزی باشه اون روز، من تو رو بغل کنم.......... بوست کنم............ بوت کنم.............. ( خیلی دوست دارم بدونم بوی چی میدی اون موقع که تازه متولد میشی، حتمن بوی بهشته دیگه)

چقدر این هفته های آخر دیر میگذره، هیچ وقت تو عمرم اینقدر روزشماری نکرده بودم.niniweblog.com

 

حتی اون وقتی که با بابایی نامزد بودیم و انتظار داشت چشامونو کور میکرد اما به حد الان نبود

هروقت یکی ازم پرسید که: کی ایشالا نی نی تون میاد ؟

منم جواب دادم : اگه خدا بخواد دو سه هفته ای دیگه ........ ( هر چی میگذره این دوسه هفته تبدیل به چیز دیگه ای نمیشه چراااااااااااااا!!!!!!!!)niniweblog.com

تازه من خوب حساب کردم وگرنه تا تاریخی که دکتر واسم زده ( یعنی 17/5/90) از همین الان که حساب کنم 3 هفته دیگه مونده . من مطمئنم که تا اون موقع صبر نمیکنی و زودتر از پیش خدا میای پیش مامان بابات (  نه؟؟؟؟؟؟)

این هفته که تموم بشه دیگه باید شمارش معکوس رو آغاز کرد.niniweblog.com

دیشب یه خواب قشنگ دیدم و همش میشینم و با خودم مرورش میکنم.

خواب دیدم که تو به دنیا اومدی و من همش دارم بوست میکنم اینقدر سفید و ناز بودی که هرچی بوست میکردم سیر نمیشدم. تو هم یه ریز میخندیدی باهام.............. آخ دلمو بگو چه حالی داشت.Smiley

یه لحظه عموت برداشتت که ببیندت همچین دلم واست تنگ شد که نگووووووووووووووو

 

 از اوضاع احوال خودم اگه بخوای بدونی باید بگم که خیلی سنگین شدم ، وزنم نسبت به دوهفته قبل تغییری نکرده اما خودم احساس میکنم یه وزنه 200 کیلویی رو دارم حمل میکنم

بعضی اوقات واسه بلند شدن واقعن نیاز به کمک دارم و اگه یه ذره پیاده روی کنم فشارم میفته و سرگیجه و................

همه ی اینا فدای یه تار موتتتتتتتتتتتتتت نازنینم.Smiley

راستی:

                   عیدتون مبارک دوست جونای عزیزممممممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامان صفا
25 تیر 90 18:35
سلام عزیزم
به سلامتی انشاالله
خیلی مبارکا باشه من اولین بار اومدم وب خوشگلتون دیدم خیلی خوشحالم براتون به زودی و به سلامتی انشاالله نی نی تون بیاد تو بغلتون و بو ی بهشتی شو نصیب زندگیتون کنه


نی نی ما هم تازه اومده تودلمون کلی باید بشمرم تا به 8 برسم
عزیزم مراقب خودتون باشین
خونه ما: گلکم
تشریف بیارید خوشحال میشیم

سلام عزیزم
ممنون از لطفتون
برای شماهم امیدوارم میوه ی بهشتی تون سالم و سلامت واردزندگیتون بشه.
وبت بازنشد عزیزم،دوباره اگه میشه واسم بفرست

مامان تربچه
25 تیر 90 19:26
ای مخزن سر کردگار ادرکنی
ای هم تو نهان هم آشکار ادرکنی
بگزیده برای خویش هرکس یاری
ای در دو جهان مرا تو یار ادرکنی . . .

دوست عزیزم
عیدت مبارک



سارا
26 تیر 90 13:03
سلاام عزیزم خوبی؟ مهدی، نظری به ما عنایت کن مارا به صراط خود هدایت کن مهدی! اگر از منتظرانت بودیم چون دیده ی نرگس نگرانت بودیم با این همه روسیاهی و سنگدلی ای کاش که از همسفرانت بودیم میلاد دوازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، امام عصر و الزمان مبارک . این روزا هم تموم می شه گلم
مامان فرشته
26 تیر 90 15:46
سلام گلم خوبی؟
عیدت مبارک عزیزم
ای جونم قربون اون بوی بهشتش برم من
دیروز رفتم سونو زیاد وزن نگرفته حالا چهارشنبه باید برم دکتر ببینم کی باید زایمان کنم احتمالاً یا آخر هفته یا اواسط هفته دیگه
وای می ترسم


سلام سماجون، مرسی عزیزم
مارو از دعای خیرت بی نصیب نذار.
امیدوارم به راحتی زایمان کنی وهرچه زودترگیسو جونتو به خوشی وسلامتی درآغوش بگیری
منا مامان فینگیلی
27 تیر 90 9:43
سلام عزیزمی
عید تو و نی نی و بابای نی نی مبارک باشه مریمی
چقدر خاطره هات هشت هشتین!

مریمی جونم مواظب خودت باش ها نمیدونم چرا اینروزا همش به فکرتم
وووای وقتی نی نی بدنیا بیاد حتما یه چند وقتی نمی تونی بیای اینجا دلم واست تنگ میشه!
ببینم تو حاملگیت سیب خوردی؟میگن سیب نی نی را خوشبو میکنه اگه نخوردی این هفته های آخر روزی 1 کیلو سیب بخور!

راستی مریمی من اصلا شبها خوابم نمیبره
نمیدونم چیکار کنم به دکترم هم گفتم گفت قبل از خواب دوش بگیر گرفتم ایندفه بدتر تا صبح میرقصیدم! بهش گفتم فایده نداره چون توی روز عصبی و کسلم گفت اگه میخوای واست جلسات روانکاوی بذارم حتما فکرت خیلی مشغوله ! راست میگی هر چی فکر و فیلم و حرف توی روز میشنوم و میبینم شبا دوباره میان سراغم اصلا ذهنم آرامش نداره اما دوست ندارم برم پیش روانکاو نمیدونم حس خوبی بهم دست نمیده
نمیدونم چیکار کنم خواهر!

وااای سرت را خوردم ببخشید

ممنون منای عزیزم
سیب که الان خیلی میخورم.اونم سیب گلاب....... چه شود
عزیزم شبا قبل از خواب قرآن بخون و ذکر بگو.
منم اواسط حاملگیم اینطوری بودم.ولی اصلن فکرو خیالات بدنکن و درطول روزکمتر بخواب تا شبا راحت بخوابی.
عزیزجان الان تامیتونی بخواب که ماههای آخرو بعدهم باتولد فینگیلی دیگه ازخواب خبری نیس ها........
خیلی مواظب خودت باش که نی نی هم درآسایش و آرامش باشه

میترا
27 تیر 90 10:01
سلااااااااااااااااام

عید شما و دخمل گلت مبارک عزیزمممممم

خوابت خیلی زیبا و دوست داشتنی بود ایشالله همین روزا ما هم مستفیذ میشیم به دیدار دخمل بهشتی و زیبامووووووووووووون؟؟؟

مریم جون تو که دل ما رو آب کردییییییییی با این نوشته هات

دل تو دلمون نیست دیگهههههههههه

خواهر ما رو بی خبر نذاریییییییییی ....یه اس ام اس کافیه که مهراد رو بیارم بزائونتت

سلام میتراجونننننننننننن
حتمن خبرت میکنم. روزا داره عین یه سال میگذره واسم.
الهی قربون مهراد جونم برممممممممممممممممم، کارش درسته

شاهده
27 تیر 90 11:44
سلام خانومی انشالله به سلامتی خدا باران رحمتشو چه قشنگ داره به سر زندگیتون به بارش در میاره..خدا همیشه حافظ نی نیت باشه به حق امام زمان.


سلام شاهده جون
ممنون خانوم خانوما.ایشالا
مرسی که بهمون سرزدی خاله.
منا مامان فینگیلی
29 تیر 90 10:50
سلام مریمی
چند روزه نیستی نگرانت شدم
بی خبری خیلی بده
خدا کنه که هر جا باشی سالم باشی و نی نی ات هم سالم باشه
نکنه نکنه نکنه نی نی ات اومده باشه پیشت؟


سلام منای عزیزم
ببخشید که این چندروز بنا به دلایلی دسترسی به اینترنت نداشتم.
نه والا هنوز این دختر ازجای گرم ونرمش سیرنشده که بیاد بیرون!!!
نسترن
31 تیر 90 5:52
سلام مریم جون.واست دعا میکنم عسلتو به سلامت به دنیا بیاری و راحت شی...ایشالا هردوتون سلامت و خندون باشید

مرسی نسترن جونم
از دعای خیرت ممنون عزیزم

مامان نیایش
2 مرداد 90 13:43
سلام خانومی ممنون که به ما سر می زنی بازم بیا خوشحال میشیم ممنون از نظر لطفت ایشالا کوچولوی نازت رو به سلامتی به دنیا بیاری
خانومی
4 مرداد 90 2:27
واییییییییییییییی وبلاگتون خیلی نازه نوشته هاتون دل ادمو آب میکنه امیدوارم با یاری خدا نینیتون به سلامت به دنیا بیادو بپره بغل مامان مهربونش به ما هم سری بزنین خوشحال میشیم

ممنون خانومی
لطف داری........... حتمن میام

منا مامان فینگیلی
4 مرداد 90 13:55
سلام مریمی خوبی؟نی نی خوبه؟ چرا ازین روزهات چیزی نمینویسی؟ حیفه که این روزها ور ثبت نکنی تا واسه نی نی یادگاری بمونن
منا مامان فینگیلی
9 مرداد 90 9:19
سلام مریمی؟خوبی؟فرشته کوچولوت بدنیا اومد؟ یه خبری بمون بده مردیم از بی خبری!!!!