ملینا ملینا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
کیاناکیانا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات یک +1 عشق شیرین

یه عالمه عکس:)

1391/7/2 8:36
نویسنده : مامان مریم
1,293 بازدید
اشتراک گذاری

ملیناوگیتارش

چند وقتی میشه تو وبلاگت عکس نذاشتم و حالا مثل عُقده ای هانیشخند

برو ادامه ی مطلب

اینجا عروسی مرضیه جون بود که واسه دومین بارت بود میرفتی عروسی؛ اون شب حکایت ها داشتی واسه خودت، من داده بودمت به بابایی و میگه اونجا هم از وسط مجلس کنار نمیامدی و اون وسط دست میزدی بقیه دورت حلقه زده بودن و میرقصیدن.... خلاصه حسابی مجلس گرم کن شده بودی فدای اون رقصیدنت

و این هم رقص جدیدت که به قول خودم باباکرم میرقصینیشخند

رقصیدنت

2

3

بی خود نبود صدف جون به دخترم میگفت: دختر مظلوم خالهمتفکر

ملینا و ایلیاجون

و اما یه لحظه غفلت این میشه...

صندلی ملیناخانم:

و اینجا:

ملینای باحجاب:

اینم سرگرمی دخترم، میدویی به طرفم و میخندی از ته دل، قربونت؛

و اما پنگوئنت که چند صباحی بیشتر مهمونت نبود و زود پاره پوره شد:

 

من هنوز در حسرت یه گیره و تل هستم که لااقل یه دیقه روی سرت بمونه دختر کم موی منخیال باطل

من همیشه ناخن های پاهاتو لاک میزنم ولی یه روز ظهرکه اومدم خونه دیدم خاله زهرا ناخن دستات رو هم لاک زده و روز بعد دیگه اثری ازشون نمیموند و باز دوباره تجدیدشون میکرد روم نمیشد بگم لاک نزنی به دستاش و خودش هم دیگه بنظرم فهمیده که میخوری و واست خوب نیست

من دیگه خانمی شدم کیف میذارم دوشم:(تازه گیره ی مامانمم به سرم زدم)

نمیدونم که چرا از غذاهای شیرین بدت میاد ولی عاشق قندو هر گونه شکلاتی 

وقتی کار بدی میکنی و بهت میگیم نکن، صورتت اینطوری میشه:

و اما یه نوع جدید از بازی های بابایی با دخترش:(خونه ی فنود باباحاجی بودیم و باباحاجی حسابی ترسیده بود میخواست بیاد تو رو از بابا بگیره ولی وقتی خنده و شادی تورو دید خودشم خندش گرفت)

اینم از انواع خوابیدن ها:

تمام....

مثل ای کیو سان که آخر برنامه هاش میخوابیدچشمک

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

مامان یکتا
2 مهر 91 23:12
وای چه همه عکس قشنگ.
چرا عقده ای عزیزم.آدم دلش همش میخواد عکسای این وروجکو نگاه کنه.ماهم عقده ای شدیم بس که عکس ندیدیم
گلم رمزو هم بهت میدم.

مرسی از لطفت عزیزم. ببوس یکتایی منو

ميترا
3 مهر 91 14:19
ملينا خوشگله از عكسات لذت بردم خاله

خيلي ژستات و بازهات باحال بودن

من كه از ديدن عكساي بچه ها سير نمي شم خيلي نازن


ممنون خاله میترا،محبت داری
مامان گیسوجون
3 مهر 91 20:00
ای جانمممممممممم عزیزمممممم ماشاا....
خاله قربون اون دست خوشگل لاک زدت بشه عروسکم
خصوصی داری


فدای تو
مامان نیایش
4 مهر 91 9:10
عززززززززززززززززززززززززیزم خیلی قشنگ بود کلی کیف کردم میگم خیلی شیرین شده ما اشا لله عکس هاش اینقدر شیرینه ببین خودش چیه وروجک ببوسش از طرف من


ممنون زهره جون، شیرینی از نگاه پرمهر شماست
فریبا
7 مهر 91 2:00
ببین مریم همه ی عکسا یه طرف، اون مدل ِ خواب آخرشم یه طرف!...
انعطاف ِ بدن رو حال می کنی؟
بگو ماشالا....

آره اما اونجا ادای خواب درآورده،واقعنی که نیست عزیزم.ملیناباید خودشو حسابی پخش و پلا کنه موقع خواب

A.E
9 مهر 91 21:32
سلام
آخيييييييييي
نازي
منم يه عكس دارم شبيه ني ني جيگريه شما خوابيدم
يادش بخير
خدا حفظش كنه واستون
خاطره ي خوبيه
حتي ديدنش واسه منم لذت بخشه
چه برسه وقتي خودش بزرگ شه


ممنون خاله از نظرت.ولی ای کاش یه آدرسی میذاشتی میامدم به دیدنت!
منا مامان الینا
10 مهر 91 9:46
وای الهی این دختره چه ناز و خوردنی شده ماشالله داره خانومی میشه ها
عکسهای آتلیه اش هم خیلی قشنگ بود انشالا که همیشه سالم و شاد باشه
راستی مریم جون چرا رمزی مینویسی؟

وای مناجون بی نهایت خوشحالم کردی با اومدنت...
عزیزم لطف داری، منم واسه شما و الیناجون آرزوی سلامت و شادابی دارم.
ببخشیدکه فرصت نشد رمزوبدم الان میام

مامان تربچه
10 مهر 91 12:19
سلاااااااااااااااااااااااااااااام
من تصمیم گرفتم برگردددددددددددم!!!
دلم براتون یک ذره شده بود
تو چی؟؟؟!!!
واااااااااااااااااای ملینا چه بزرگ شده ماشالا

سلام عزیزم، ماهم همینطور
خوش اومدی الان میام پیشت

سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
11 مهر 91 10:56
ای جونم به این دختر بانمک.
فریبا
13 مهر 91 19:27
سلام عزیزم... خیلی زشته که من بگم رمزتو اشتباهی پاک کردم؟! میشه دوباره برام بفرستی؟!


حتما فریباجون
مامی مائده
24 مهر 91 0:17
کلی کیف کردم با دیدن کارای بامزه این خوشگل خانم
خاطره
28 آبان 91 19:32
توی مسابقه میثمک
بهار خانوم ما توی گــــروه نــــــه هست
شماره 1085
خوشحال میشم بهمون رای بدی
حتما باید سه رای بدی والا باطله


حتماعزیزم،ولی کاش آدرسشو میذاشتی