دوسالگیت مبارک خانومم
ملینای عزیزم امروز دوساله شدی
باورم نمیشه که دوسال از اومدنت به زندگیمون میگذره و من این دوسال با هربار خندیدنت خندیدم و باهر گریه ی تو دلم سرشاراز غصه شد... و خدارو همیشه به خاطر دختر گلی مثل تو شکر میکنم
ملینا در دوسالگیش:
اوج استقلال؛ خودش میخواد غذابخوره، خودش لباساشو بپوشه، خودش کفشاشو بپوشه، ازپله ها کسی دستشو نگیره، تو حموم خودش خودشو بشوره و.....
بیشتر کلمات رو میگه اما هنوز به صورت جمله در نیومده
خیلی دوست داره تو خونه کار بهش بگیم اینقدر بامزه میگه: باشه و خیلی تمیز و مرتب انجامش میده
وقتی چیزی بهت میدیم حتما تشکر میکنی و میگی: میسی
اسمش رو هم بلده و میگه: ملی
تیکه کلام جدیدش: نه بابا.... مامان:منو دوست داری ملی: نه بابا!!!
عاشق بیرون رفتن اون هم با اتوبوس هست.... میگه: بییم...دَدَلا... اپوتوس
مامانی هم اول شهریور باید بره سرکار.... البته خیلی زوره حالا که مرخصی 9 ماهه شده ولی چون بیمه ی من تامین اجتماعیه میگه قانون الزامی نکرده و ما هم اجرانمیکنیم
کیانای عسلم هم که جدیدا فوق العاده بد قلقی میکنه و همیشه میخواد کسی کنارش باشه یاهم بغلش کنیم که آروم بگیره، من موندم وقتی برم سرکار پرستارتون چطوری از پس شمادوتا بربیاد،خدا خودش به دادش برسه من که یه پنج شنبه باشماها تنهام ظهر که میشه از کت و کول میفتم.
امشب بعد افطار یه جشن کوچیک چهار نفره به مناسبت تولد ملیناجونم میگیریم البته نمیشه گفت جشن چون شب قدره و درست نیست ولی قول میدم وقتی هردوتون بزرگتر شدین یه تولد درست و حسابی واسه دختر نازنینم بگیرم.
کیانا هم واسه خودش قل میخوره و دیگه نمیشه چشم ازش برداشت، بعضی اوقات وقتی میبینم کیانا گریه میکنه و ملینا اینقدر باحوصله بالاسرش واسش حرکات نمایشی انجام میده که ساکتش کنه بدون اینکه من بهش بگم این کارو خیلی خوب انجام میده وقتی هم میبینه فایده نداره و کیانا همونطور گریه میکنه منو صدا میزنه و میگه مامان... نی نی.... میگم الان میام میره و پیش کیانا واسش دست میزنه و میگه: آناش مامانی... آناش...(یعنی الان مامان میاد گریه نکن) میام و اول ملینارو تو بغلم محکم فشارش میدم و غرق بوسه میکنم بعد کیانارو برمیدارم
هرروز صبح میاد و پیش کیانا به روش خودش باهاش سلام و خوش و بش میکنه کیانا هم خیلی خواهرجونشو دوست داره باهم کلی ذوق میکنن.
و اما از پوشک گرفتن ملینا که مارو تو هچل بزرگی انداخته دقیقا ازموقع مطلب قبلی دیگه ج.ی.شش رو نمیگه یعنی میگه وقتی خودشو خیس کرد میگه، ماهم باید به زور ببریمش و اونجا اونقدر قربون صدقه ش بریم و وعده وعید بدیم که بشینه و کارش رو انجام بده، بعد هم هردومون خیس و آب کشیده و بااعصاب داغون بیایم بیرون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی