ملینا ملینا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
کیاناکیانا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات یک +1 عشق شیرین

پنج ماهگی ودوستی با ایلیاجون

1390/10/6 13:21
نویسنده : مامان مریم
1,273 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر نازم

دیروز 5 ماهت کامل شد و من باورم نمیشه که تو 5 ماهه وارد زندگیم شدی.

همه میگن قدر این دوران رو بدون چون دخترت هنوز کوچیکه و هنوز از خیلی جهات راحتی.

البته راست هم میگن آخه بچه های دیگه رو که میبینم وقتی به مرحله ی چهاردست و پا یا راه رفتن که میرسن چقدر فضول و کنجکاون و شاید برای بازی کردن با وسایل خطرناک اینقدر لجبازی کنن که جون پدر مادرشون رو به لب برسونن.

اما تو این سن اگرچیزی به دستت بدیم میذاریش تو دهنت اما اگرم ازت بگیریم دیگه فراموش میکنی و از این بابت ناراحت نمیشی.

ولی وقتی ما داریم میوه یا غذا میخوریم همچین با حسرت نگامون میکنی و هر چند ثانیه ای دهنتو مزه میکنی و سرتو با یأس میندازی پایین که دلم واست کباب میشه ولی خب چیکار کنم بخاطر سلامتی خودت نمیتونم بهت بدم.

اما خب از این ماه دیگه کم کم شروع میکنم و غذای کمکی رو بهت میدم البته با مشورت دکتر.

یک ماه دیگه باید برم سرکار و باید تا اون موقع به بعضی از غذاها عادت کنی که اذیت نشی دختر گلم........

یه چندوقت شده که خوابت خیلی کم شده و نا آروم شدی من نمیدونم چیکار کنم باید ببرمت دکتر شاید داری دندون درمیاری.

دیروز دوستم خاله صدف همراه با پسر نازش ایلیا جون اومدن خونمون و اون آقا پسر اینقدر غریبی میکرد خونه ی ما. من تعجب کردم آخه تو اینجوری نیستی و حتی بغل بقیه هم غریبی نمیکنی. ایلیاجون 20 روز از تو کوچیکتره.

دخترم حق میزبانی رو ادا کرد و مثل خانوما آروم بود اما ایلیا که نذاشت مامانش یه دیقه بشینه. فقط باید بغل میبود و تو بغل هم گریه میکرد.

مامانش میگه این از موقع واکسن دوماهگیش اخلاقش عوض شد و دیگه مثل قبل خوب شیر نمیخوره و همش گریه میکنه.

منم موندم تو این واکسنا چی میریزن آخه بعد از هر واکسنی ریتم خواب تو هم عوض میشد .

عکسهای جیگر طلام و ایلیا جون در ادامه مطلب

 

 

اول که با هم غریبی میکردین:

ملینا و ایلیا

ولی کم کم نزدیکتر شدین:

ملینا وایلیا

دست همو گرفتین.................... (البته دور از گوشای پسرعمو مهرادت {#emotions_dlg.e15})

ملینا و ایلیا

دخترم که در حال آواز خوندن بود. جالبه ایلیا در تمام مدتی که کنارت دراز کشیده بود آروم بود.

 

 

 

              

                

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

فریبا
6 دی 90 15:27
پنج ماهگیش مبارک خوشگل خاله... چقدر نازن این دو تا نی نی
mamani helena
7 دی 90 11:14
bah bah mobarake 5 mahegit khob hesabi ham ke sheitoni kardiyo dele niniyo bordi


مرسی خاله......
آره فک کنم از آوازم خوشش اومد
ميترا
7 دی 90 11:21
مهراد بچم كه سرش گرمه تو خونه
ول كن ول كن ملينا جون دست اين پسره روووووووو

تو عروس خوشگل خودمي............ندت به زور مي گيرم

خيلي ناز و ملوس شدي جيگرممممم......... الهي قربونت برم

خودش دستمو گرفته ولشم نمیکنه!
من میخوام پیش مامان بابام بمونم و به زور هم هیچ جانمیرم از الان گفته باشم......
دلبری میکنیییییییییییییییم

ميترا
8 دی 90 9:21
الهي من قربونت برم

نازت خريدار داره خاله
شوخي كردم...زوركي كه نميشه عزيزم

وای خدا نکنه
مرسی خاله
منا
8 دی 90 18:47
سلام مریم جون خوبی عزیزم؟
5ماهگی ملینا جون رو بهت تبریک میگم و انشالا جشن 50 سالگیش!
مریم جون اونروز با تماست و شنیدن صدای مهربونت خیلی خوشحالم کردی مهربونم
عکسهای ملینا هم خیلی نازن چقدر تغیییر کرده این دخمله معلومه که ازون دختر بلاها میشه از طرف من و الینا ببوسش این گل خانوم رو


سلام مناجون مرسی عزیزم
منم خیلی خوشحال شدم مامان گلی.
آره کم کم داره شیطون میشه و دیگه یه لحظه نمیتونم ازش چشم بردارم.
میبوسمتون
دایی یداله
8 دی 90 19:05
سلام ملینا خانوم!
دیگه کم کم دارن دوستات زیاد میشن! مامانتم که داره میره سر کار... باید حواست حسابی جمع باشه
مرده‌ی اون عکسای آخریتم که رو مبل نشستی با روسری
خیلی با حال شده عکست.

سلام دایی جون
وااااااااااااای چه حرفا!!!! حواسم هست دایی
خدانکنه دایی،من خیلی دوستت دارم دایی






مامی مائده
8 دی 90 19:27
چقده به هم میان ماشالا


إوا روم به دیفال............
مامان نیایش
9 دی 90 18:41
5 ماهگیت مبارک عزیز دل خاله الهی سالم باشی همیشه

مرسی خاله.شماهم همینطور
مامان گیسو
10 دی 90 15:07
سلام عزیز دلم خوبی؟
5 ماهگیت مبارک خوشگل خانم الهی 120 ساله بشی خاله جون
ماشاا... هزار ماشا...
خصوصی داری

مرسی عزیزم
بوسه ازطرف ملینا واسه گیسوجون نازنین

مامان تربچه
11 دی 90 17:27
واااااااااااای چه عکسای ناااااااااااازی


چشات ناز میبینه عزیییییییییییییزم
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
12 دی 90 22:52
ای جونم. 5 ماهگیت مبارک
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
12 دی 90 22:52
ای جونم. 5 ماهگیت مبارک


ممنون
lili
12 دی 90 23:09
سلام سلام 100 تا سلام 1300 تا سلام
واییییییییییی چه خانمی شده این ملینا نفس
میبینی مریم جون , چشم به هم بزنی ماشالله بچه ها بزرگ میشن.ی خنده که میکنن تموم خستگی از تن آدم میره(وای چه تجربه ای دارم من )
میدونی که 6 تا نوه بزرگ کردم
همین دیروز داشتم درس میخوندم , سارا رو خواب گذاشته بودن پیش من, وقتی بیدار شد چیزی نگفتم تا 2باره لالا کنه اما نیم وجبی سرشو از رو متکا برداشته شروع کرده به خنده , منم که میدونی بچه دوست جزوهامو جمع کردم خوندن تعطیل
وای چه حرفی زدم من
اینا رو گفتم چون میدونم که این 2تا کوچولو 5 روز با هم اختلاف دارن و میدونم که الان چقدر شیریییییییییییین شدن.
خدا حفظشون کنه.
با آرزویه بهترین ها واسه ملینا جونم
بوس گلم
واین ها هم واسه مریم جونم. (البته ناقابله )

سلام عزییییییییییزم
مرسی از لطفی که بهمون داری
الهی قربون ساراکوچولوبرم،خیلی وقته ندیدمش.
آره باخندهاشون بدجوربه آدم انرژی میدن این وروجکا.
من و ملیناهم میبوسیمت هزارتا
موفق باشی خانومی
mamane Ali
14 دی 90 11:19
سلام .. چه نمکدونیه این ملینا جیگر ! 5 ماهگیه خوشکل خانوم مبارک
خاله مینا
21 دی 90 8:57
سلام قربون عروسک خوشگلم برم خیلی ناز وبانمک وخوردنی شده .خداحفظش کنه بای


مرسی خاله که بهم سرمیزنی.
دیروز خونتون خیلی بهم خوش گذشت،ازصبح درگوش مامانم دارم میگم منو ببر بیرون، تازه از روزای دیگه هم زودتربیدارشدم(ساعت7) ولی به حرفم گوش نداد منم خوابیدم