قوانین کودکی که از قلم افتاد
روزهای اول تولد بعد از اینکه کلی فرزند دلبندتون جیغ و داد میکند و حسابی کلافه شده ای، شب قبل هم خوب نخوابیدی بالاخره بعد از ساعتها تلاش میخوابه و تو هم میخوای سرتو بذاری استراحت کنی با اینکه یه عالمه کار سرت ریخته، یهو سر و کله ی یه مهمونی پیدا میشه که آمده از بچه سر بزنه و باید از اون هم پذیرایی کنی و دقیقا وقتی بلند میشه بره،که جوجت هم از خواب بیدار شده!!!!!
و همینطور وقتی بعد از همه ی تلاش ها برای خوابوندن کودک وقتی صدای زنگ تلفن به صدا درمیاد که بچه روی پاته و دیگه داره چشماش روهم میره و نمیتونی بری تلفن رو جواب بدی و اون طرف هم دست بردار نیست تااینکه جیگرت هم از خواب بیدار میشه و آماده ی گریههههههههههه
وقتی که تازه لباسای مهمونیت رو از اتوشویی گرفتی و قراره به یه مهمونی مهم بری و موقع رفتن بچه رو بغل میکنی و همون موقع شیر بالا میاره که از سر شونه تا روی پاتو پر شیر میکنه
صبح میخوای بری بیرون و عجله هم داری و میخوای که اون هم بیدار باشه برعکس همیشه عمیق و طولانی میخوابه
تازه پوشکش رو درمیاری و میبری پاهاشو میشوری به محض اینکه میذاریش رو تشک، باز دوباره .........
از نخوابیدن و بی قراریهاش پیش یکی از اعضای خانواده گلایه میکنی و دقیقن هر وقت که اون طرف به دیدنش میاد جوجو طلا تخت خوابیده یا اینکه ساکت روی زمین داره باخودش بازی میکنه
توی یک جمعی نشستی که فضای خیلی سنگینی حکم فرماست و همه ساکتن، بچه هم روی پاته و شروع میکنه به خرابکاری اون هم از نوع صدا دارش
جایی دعوتی و لباساش رو تنش کردی با کلی کلنجار رفتن و گریه ای که بخاطر لباس عوض کردنش شنیدی، بلندش که میکنی شیری بالا میاره در حد ماست یا پنیر که اصلن به هیچ وجه نمیشه با اون لباس به مهمونی ببریش
روزهای هفته که دست تنهایی صبح تا ظهر بیداره و فقط به زور وقت پیدا میکنی که غذا درست کنی ولی روز جمعه که میشه و پدر خونه هم هست یکسره میخوابه و انگار کسری خواب هفتشو میخواد جبران کنه