چهارده ماهگی + یک خبر ویژه
یه عالمه عکس:)
چند وقتی میشه تو وبلاگت عکس نذاشتم و حالا مثل عُقده ای ها برو ادامه ی مطلب اینجا عروسی مرضیه جون بود که واسه دومین بارت بود میرفتی عروسی؛ اون شب حکایت ها داشتی واسه خودت، من داده بودمت به بابایی و میگه اونجا هم از وسط مجلس کنار نمیامدی و اون وسط دست میزدی بقیه دورت حلقه زده بودن و میرقصیدن.... خلاصه حسابی مجلس گرم کن شده بودی فدای اون رقصیدنت و این هم رقص جدیدت که به قول خودم باباکرم میرقصی بی خود نبود صدف جون به دخترم میگفت: دختر مظلوم خاله و اما یه لحظه غفلت این میشه... صندلی ملیناخانم: و اینجا: ملینای باحجاب: اینم سرگرمی دخترم، میدویی به طرفم و میخندی از ته دل، قربونت؛ ...
نمیخوام بخوابم!
این شعار این روزهای ملیناست: نمیخوام بخوابم مامان جون تو پست قبلی از خوابت میگفتم که خیلی کم شده و نگرانم کرده اما این یه هفته ی اخیر حسابی زمینگیرمون کردی و دیگه بازبون بی زبونی داری میگی نمیخوام بخوابم..... من و بابایی صبح میریم سرکار و ظهر که میایم یه یکی دوساعتی رو با تو سرمیکنیم و سرحالیم اما بعد از اون دیگه خستگی امون نمیده ولی شیطونی و بازیگوشی تو تازه اول راهه... اینم گزارش کارات در طول روز: صبح 8 بیداری و بازی با خاله زهرا پرستارت،بهش عادت کردی خداروشکر و شایدم از ما بیشتر میخوایش چون صبح که سرحالیم که پیشت نیستیم و همیشه خستگیمون رو واسه تو میاریم. نزدیکای ظهر میخوابی درحد نیم ساعت... دیگه میره تا شب یه...
ملینا در آتلیه / یکسالگی
دوهفته قبل از تولدت رفتیم آتلیه و این عکسارو گرفتیم... ( این جزء برنامه های ایام عیدمون بود اما الان عملی شد!) ...
(2)...
روزهای با تو بودن
سلام گلم امسال دومین ماه رمضونی هست که تو تو جمع مایی و البته ماه رمضون با یه کوچولوی بازیگوش و شیطون حال و هوای خاص خودشو داره.... من امسال واسه تولدت که اوایل ماه رمضون بود فقط یه مهمونی ساده گرفتم با یه کیک تولد، البته دلم میخواست همه ی مهمونامون به صرف افطار باشن تا هم ثوابی باشه واسه ما و هم اینکه تولدت باشکوه تر، اما دیگه یه سری مسائل مانع از اون شد. یکیش که بزرگترینش بود خودتی عزیزم که اصلا به من اجازه ی انجام هیچ کاری رو تو خونه نمیدی و فقط میخوای که در اختیار تو باشم و باهات بازی کنم. من وارد آشپزخونه که میشم تو حساس میشی و هرجا باشی خودتو سریع به اونجا میرسونی و شروع میکنی به بهونه گیری و کشیدن لباسای من که بریم تو حا...