ملینا ملینا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
کیاناکیانا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات یک +1 عشق شیرین

یه عالمه عکس:)

چند وقتی میشه تو وبلاگت عکس نذاشتم و حالا مثل عُقده ای ها برو ادامه ی مطلب اینجا عروسی مرضیه جون بود که واسه دومین بارت بود میرفتی عروسی؛ اون شب حکایت ها داشتی واسه خودت، من داده بودمت به بابایی و میگه اونجا هم از وسط مجلس کنار نمیامدی و اون وسط دست میزدی بقیه دورت حلقه زده بودن و میرقصیدن.... خلاصه حسابی مجلس گرم کن شده بودی فدای اون رقصیدنت و این هم رقص جدیدت که به قول خودم باباکرم میرقصی بی خود نبود صدف جون به دخترم میگفت: دختر مظلوم خاله و اما یه لحظه غفلت این میشه... صندلی ملیناخانم: و اینجا: ملینای باحجاب: اینم سرگرمی دخترم، میدویی به طرفم و میخندی از ته دل، قربونت؛ ...
2 مهر 1391

نمیخوام بخوابم!

این شعار این روزهای ملیناست: نمیخوام بخوابم مامان جون تو پست قبلی از خوابت میگفتم که خیلی کم شده و نگرانم کرده اما این یه هفته ی اخیر حسابی زمینگیرمون کردی و دیگه بازبون بی زبونی داری میگی نمیخوام بخوابم..... من و بابایی صبح میریم سرکار و ظهر که میایم یه یکی دوساعتی رو با تو سرمیکنیم و سرحالیم اما بعد از اون دیگه خستگی امون نمیده ولی شیطونی و بازیگوشی تو تازه اول راهه... اینم گزارش کارات در طول روز: صبح 8 بیداری و بازی با خاله زهرا پرستارت،بهش عادت کردی خداروشکر و شایدم از ما بیشتر میخوایش چون صبح که سرحالیم که پیشت نیستیم و همیشه خستگیمون رو واسه تو میاریم. نزدیکای ظهر میخوابی درحد نیم ساعت...   دیگه میره تا شب یه...
26 شهريور 1391

روزهای با تو بودن

سلام گلم امسال دومین ماه رمضونی هست که تو تو جمع مایی و البته ماه رمضون با یه کوچولوی بازیگوش و شیطون حال و هوای خاص خودشو داره.... من امسال واسه تولدت که اوایل ماه رمضون بود فقط یه مهمونی ساده گرفتم با یه کیک تولد، البته دلم میخواست همه ی مهمونامون به صرف افطار باشن تا هم ثوابی باشه واسه ما و هم اینکه تولدت باشکوه تر، اما دیگه یه سری مسائل مانع از اون شد. یکیش که بزرگترینش بود خودتی عزیزم که اصلا به من اجازه ی انجام هیچ کاری رو تو خونه نمیدی و فقط میخوای که در اختیار تو باشم و باهات بازی کنم. من وارد آشپزخونه که میشم تو حساس میشی و هرجا باشی خودتو سریع به اونجا میرسونی و شروع میکنی به بهونه گیری و کشیدن لباسای من که بریم تو حا...
20 مرداد 1391