مسابقه ی نی نی بامزه
یکی از دوستان مسابقه ای گذاشته با عنوان بامزه ترین عکس نی نی
اینم عکس ملیناست که من تو مسابقه گذاشتم... دوستای عزیز که میخوان به ملینا رای بدن به این آدرس برن:
http://raeenblog.persianblog.ir/post/85/
و اما این روزهای ملینا:
روز پنج شنبه با هم رفتیم جشن تولد فاطمه(دختر الهام جون) و اونجا از همه آروم تر و خانوم تر تو بودی و فقط با هر آهنگی که میامد نانای میکردی و دست میزدی واسه بقیه که میرقصیدن.
خیلی بهمون خوش گذشت ولی وقتی از اونجا رفتیم خونه باباحاجی دوباره آبریزش بینی داشتی.... اینقدر اعصابم خورد شد که نگو. رفتم تو فکر که آخه چرا دوباره سرماخوردگی!!!
اینقدر گیج بودم که غذاتو خواستم بهت بدم نذاشتم سرد بشه و قاشق اول رو که بهت دادم دیدم دهنت سوخت. مامان جون هم اونجا بودن و مامان بزرگت باهام دعوا کرد که چرا دهان بچه رو سوزوندی چه مادری هستی.... اصلن هیچی نمیفهمیدم
روز جمعه هم از صبح آبریزش بینی و عصر هم که از یه چشمت آب می دادخیلی ترسیدم که نکنه باز مجرای اشکت بسته شده و ....
یکی میگه حساسیت فصلیه یکی میگه شاید از دندوناشه... خلاصه امروز میبرمت دکتر ببینم چیه، آخه تو این هوا سرماخوردگی عجیبه!
چندروز مرخصی گرفتم و میدونم که اعصاب واسه مدیرم نذاشتم با این مرخصی هام.
روز شهادت حضرت فاطمه(س) که از نوقند برگشتیم واسه اولین بار کلمه ی ماما رو تکرار کردی و تا چند روز تیکه کلامت همین بود... از اون روز هم کلمات جدید میگی و من و بابایی حسابی خوشحال و متعجب میشیم البته!
تیکی تیکی...... که موقع نانای کردن تبدیل میشد به تیکس تیکس
دیروز هم با اینکه حالت خوب نبود ولی از حرف زدن و فضولی کم نمیاوردی: یبویی... یبویی
حالا دیگه گوشی موبایل من که سبک تره برمیداری جای گوشت میذاری و میگی: آیی... یایی و چند لحظه ای مکث میکنی و دوباره کلمات نامفهوم دیگه ای میگی نمیدونم با کی شاید با شوهرت داری حرف میزنی چون بعضی اوقات صداتو بلند میکنی
وقتی هم که روی زمین دراز میکشم سریع میای و از من بالا میری، خودتو میرسونی به صورتم و تو لُپم میزنی میگم آخ، وروجک میخنده و دوباره میزنه.
الان دیگه بعضی کلمات رو متوجه میشی... میگم بیا پیشم میای.... میگم برو توپ تو بیار بازی کنیم میری به طرف توپ و به سمت من پرتاب میکنی، من نمیدونم چجوری فدای تو بشم دختر نازنینم
یه سری عکس در ادامه مطلب
اینم عکسای نوقند بعد از مراسم ختم خاله، البته هوا سرد بود نشد خوب ازت عکس بگیرم
اینا هم تو حیاط خونمون:
تو این سه تا عکس آخری خودت بدون کمک ایستادی