ملینا ملینا ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
کیاناکیانا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات یک +1 عشق شیرین

عکس

  تو ماشین داشتیم میرفتیم مشهد: مشهد؛ خونه ی خاله مینا: کیانا در عروسی: ملینا در عروسی:(یکی ازمحاسن بچه ی دوم اینه که ملینا اصلا تو اون چندساعت سراغ منم نگرفت ولی خب در عوض کیانا جون حسابی از خجالتمون دراومد و اونجا هیچکس رو غیر از من نمشناخت) یه جشن تولد هم واسه دخترای گلم گرفتیم؛   و اما تاریخ برای ما دوباره تکرار میشود: فدای دخترای کتابخونم بشم: دخترم دیگه عروسی شده؛ ظرف میشوره... جارو میکنه... غذامیپزه... ولی از همش نشده عکس بگیرم فقط این سند تصویری رو دارم: دختر نمازخونم: و اما خواهرای مهربون: نهایت پاکیزگی!!! ا...
18 اسفند 1392

یکسالگیت مبارک گل کوچولوی من

ریزه میزه خاله ریزه سنجدجونم فندق مامان دلیل شادبودنم تولد یکسالگیت با 5روز تاخیر مبارک برات یه دنیا شادی و سلامتی آرزومندم این چند روز هم تو اداره هم خونه به نوعی درگیر بودم و نتونستم زودتراز این بیام ولی سعی میکنم به زودی یه پست طولانی همراه باعکس بذارم   ...
30 بهمن 1392

2ونیم سالگیت مبارک

فقط و فقط اومدم که به بهونه ی تاریخ 5/11 دو و نیم سالگیت رو اینجا ثبت کنم وبرم جدیدا خیلی انرژی ت زیاد شده و ظهرها مخصوصا به هیچ عنوان راضی نمیشی بیای بخوابی مگر اینکه خاله زهرا که هست بخوابوندت، نمیدونم چجوریه که اون هرساعتی میتونه بخوابونه تورو اما با ما لج میکنی و میگی میخوام بازی کنم.... توخونه اصلا وقت نمیکنم بیام و کامپیوتر روشن کنم ماشالا دوتا فسقلی میان دوروبرم که نمیتونم هیچ کاری انجام بدم. از کیانا خیلی وقته نگفتم که حسابی شیطون شده و داره تمرین راه رفتن میکنه. دختر فوفول(فضول)من تو ده ماهگیش یاد گرفت که چجوری از تخت بیاد بالا و تونست روی پاهای ظریف و کوچولوش بایسته... تو یازده ماهگی تکمیلش کرد و پایین اومدن ازتخت و چندقدمی...
5 بهمن 1392

عکس2

عاشق این نشستنتم کیانا: جدیدا خیلی بااین وسایل بازیت سرگرم میشی و خلاقیتت هم خیلی خوبه: یه روز اومدم خونه و بااین صحنه مواجه شدم، که خاله زهرا(پرستارت)گفت اینو ملینادرست کرده گفته خبالش(خراب)نکنی که مامانم بیاد ببینه چون میخواست بخوابوندت... وتازگیا خودت تعیین میکنی چه لباسی بپوشی، که گاهی اوقات اینجوری میشه:!!! وقتی سی دی های مورد علاقه تو میذاری(خاله ستاره، قاصدک و...) هردوتون اینجوری میشین: که کم کم میاین عقب: بازی های دو خواهری:     ...
18 آذر 1392

روزهایی که گذشت

توی این یک ماه یه جورایی درگیر آزمایش و سونوی کیانا بودم، مشکل خاصی نداشت ولی دکترش خیلی حساسه و معروفه به اینکه زیاد آزمایش میفرسته ولی خب بنظر من لازمه هرچندوقتی بچه مون رو یه چکاپ کلی بکنیم. اولش با اس.ها.ل شروع شد و تقریبا یه هفته طول کشید بدون هیچ دلیلی که همه میگفتن از دندوناشه ولی خب اونم یه ویروس بود که اومد ورفت. بعدش با آزمایش نشون داد که املاح بدنش زیادی دفع میشه؛ سونو فرستاد ولی خداروشکر سنگ کلیه نداشت،بعدش آزمایش مد.فو.ع نوشت و مشخص شد که عفونت روده داره و دارو و دوباره آزمایش.... که با آزمایش دومی هیچ اثری ازش نبود.... ملینا سرماخورد و هنوز اون خوب نشده بود که کیانا بی دلیل دوروز تب میکرد و دهانش هم برفک زد دوباره...
28 آبان 1392