مسافرت شمال
تقریبا همون روزی که اون پست قبلی رو گذاشتم با خاله مینا رفته بودیم باغشون که شروع کردبه تعریف که آخرهفته میخوایم بریم شمال و اونجاهم مجتمع میرزاکوچک خان تو رامسر قراره بریم و کلی تعریف از اونجا که کنار دریاست و تمیزه و فلان، بعدش که گفت مامان اینا هم قراره باهامون بیان منم دلم عین بچه ها که هوس برشون میداره گفتم منم دلم خواست بیام! دیگه این شد که خاله هم حالا اگرم بخاطر دل من بهم گفت شماهم بیان اونجا هممون هستیم و از لحاظ بچه ها خیلی اذیت نخواهید شد کمکتون میکنیم... دیگه حسابی دلم هوایی شد و به محمود که گفتم اونم همچین بی میل نبود فقط به خاطر شما بچه ها دل میزد. این شد که تصمیمون رو قطعی کردیم و ساک و چمدون بستیم و راهی مسافرت ولی حسابی دل...
نویسنده :
مامان مریم
7:48