آخرین روزهای سال
سلام ملینا بانو..... این روزای آخرسال همه در تکاپوی خرید عید و خونه تکونی و کارهای خاصی هستن که به خونه زندگیشون سروسامون بدن و نو نوار کنن، حالا ما..... کله سحر از خواب پا میشیم دُممون رو میذاریم رو کولمون و از خونه میریم بیرون و ساعتای 7،8 شب به خونه میرسیم و این مدت هم کجاییم!! یکسره سرکار تشریف داریم و از همه ی این جنب و جوش ها به دور..... آخ اگه من گذاشتم دخترم کارمند بشه، حالا من دیگه یه مدت میشه رفتم و تا حالا بهم سخت نمیگذشته اما حالا میفهمم چقدر زندگی کارمندی سخت و بدجوره. و دیگه نمیتونمم از کارم کنار بکشم. حالا یه خبر خوشحال کننده هم بگم که امروز جیگرطلای من اولین دندونش درحال نیش زدنه و لثه ی نازنینش از صبح ورم داش...